4سال پیش بود...
ساعت، 4 بعدازظهر رو نشون میداد..
همه خوشحال بودیم، همه.
منو تو پای سفره عقد نشسته بودیم و از تو آینه روبرومون به همدیگه لبخند میزدیم..
عاقد شروع کرد..
همگی ساکت بودن. بعضیا دعا میخوندن. بعضیا فیلم میگرفتن. بعضیا به فکر آینده و ازدواج خودشون بودن. بعضیا....
ولی همه وجه مشترک داشتن: لبخند میزدن😊
اما...
اما کسی از آشوب دل من خبر نداشت....
قران تو دستامون بود و من تندتند آیات رو میخوندم و همزمان به صدای رسای عاقد گوش میدادم که اسم منو تو رو کنار هم میاورد..
اخ کهچقدر شیرین بود ..
اما هیچ چیزی نمیتونست جلوی کوبش قلب عاشقمو بگیره..
قلبم چنان محکم میزد که صداشو توی اون سکوت به وضوح میشنیدم. یک آن راه نفسم بسته شد....
حجم عشق تو در قلبم منو به سرفه انداخت. هرچه نفس عمیق میکشیدم هیچ اثری نداشت..
نمیدانم چرا قلب لعنتی انقدر بی تابی میکرد.. شاید چون وارد مرحله جدیدی از زندگی میشد، خوشحال بود!
+دوشیزه خانم، سرکار خانم مدیحه... برای بار اول میپرسم آیا وکیلم؟ ...
_عروس رفته گل بچینه...
بار دوم..
و هرچه به بله گفتن من نزدیک میشد، قلبم دیوانه وار تر میکوبید!...
بارسوم..
و خلاصه... بار چهارم به حرف آمدم...
با صدایی که خودم هم بزور میشنیدم، گفتم: " بله...
و زندگی عاشقانه ما دریک لحظه با یک بله گفتن، شروع شد... و قلب دیوانه من آروم گرفت!
گویی منتظر بله ی صاحبش بود!
اما امروز 4سال از اون لحظه میگذره و من هروقت یاد سفره عقدم و حال پر اضطرابم میفتم قلبم محکم تر برای عشقمون میتپه.
مرد زندگی من، آرامش جان من، دوستت دارم❤
سالگرد ازدواجمون مبارک❤
#سالگردازدواج #میزعشق #دسر #کیک #سوپرایز #باکس_شکلاتی_قلبی #جشن #دونفره #سابله_کیک #بیسکوکیک #پاناکوتاشکلاتی #روکرموز #Madihe
...